ما سه نفر بودیم. وارد ویلا که شدیم، احساس خیلی خوبی بهمون دست داد. روی صندلی ها که آروم گرفتیم، از همون جا مسیرمون از هم جدا شد!
سعید: من کلا این دو روز رو همین جا می مونم. خیلی جای با نمک و جالبیه.
رضا: اشتباه می کنی. حرفه ای باش! راه بیفت با من بریم بچرخیم. از همکارام پرسیدم کجا برم و چیکار کنم.
من: هر دو تون اشتباه می کنید!! برنامه من، برنامه یه تیم حرفهایه.
.
.
دو نفر خوشحال: یکی کمی کم حوصله، یکی کمی خسته
یه نفر خیلی خوشحال: نه خسته، نه کم حوصله. اون ها خیلی دوست داشتن حال من رو داشته باشن. به یه تیم طراح و حرفهای اعتماد کرده بودم.