یکی شدن قسمت ششم

===================

اگر کاری که به کمک #دریا انجام دادم، یعنی «برنامه‌ریزی» رو توی خونه انجام داده بودم، اصلا مشکلی به وجود نمیومد که بخوام حلش کنم. تازه امکان‌ها و شرایط دیگه‌ای هم برام فراهم بود که دیگه انجام دادن اون‌ها میسر نبود، چون دیر شده بود. مثلا ما می تونستیم از یه برنامه تخفیفی در همون روز اول استفاده کنیم، ولی باید بلیت اون رو روز قبل تهیه می کردیم. مشکل من این بود که قبل از سفر، برای کارهایی که باید انجام بدم تا خودم و خانواده‌‌م لذت ببرن، فکر نکردم، نظم رو در سفرم پیاده‌سازی نکردم.

من اشتباه کرده بودم. مشکل من سرریزشدن تجربه ها و اشکال های پیرمرد همراه به داخل مغز و اعصاب من و بقیه همسفران نبود. مشکل این بود که وقتی معلوم نیست باید چه کار کرد، همه احساس می‌کنن که باید یه فکری بکنن و یه کاری بکنن. به نظر من باید قبل از آغاز سفر، #برنامه_سفر معلوم باشه و به اطلاع همه برسه. همه باید بدونن که معلوم هر روز چه کاری انجام بدیم و به کجاها بریم. همه باید بفهمن که مهم هستن و برای وقت اون‌ها، وقت گذاشته شده.

فقط یه مساله برای من حل نشده موند؟ از کجا معلوم که برنامه‎ای که من برای همه ریختم، بهترین برنامه‌ی سفره؟ آیا می‌شه برنامه بهتری برای یه سفر داشت که باعث بشه بیشتر لذت ببریم؟

یکی شدن - قسمت پنجم